حاضر بود گفت: يادت نمىآيد كه من و تو در سريه اى (1) بوديم و جنب شديم ولى آبى نيافتيم، تو نماز نخواندى اما من خود را در خاك غلطاندم و نماز خواندم، سپس پيامبر (صلى الله عليه وآله و سلم) فرمود: كافى بود كه با دو دست بر صورت و دستهايت مسح مىكردى.
" عمر " گفت: اى " عمار "، از خدا بترس!
" عمار " گفت: اگر نمىگذارى هيچ حرفى در اين مورد نمىزنم " (2).
همين اختلاف بين " ابوموسى " و " فرزند عمر " اتفاق مىافتد، " ابوموسى " به گفتگوى " عمار " با " عمر " استشهاد مىكند و آن را سند سخن خود قرار مىدهد كه " عبد الله " در جواب وى مىگويد:
- " مگر نديدى كه عمر از اين سخن قانع نشد "!!!
وى على رغم صريح آيه قرآن و سنت نبوى چنين مىگويد:
- " اگر به آنها اجازه داده شود فردا هوا كه سرد شد نيز مىخواهند تيمم بكنند " (3).
7 - قرآن كريم درباره مصرف زكات مىفرمايد:
- * (إنما الصدقات للفقراء والمساكين والعاملين عليها