روز كه جبرئيل بر محمد نازل شد او چهل ساله بود اما على كودك شش يا هفت ساله، چگونه جبرئيل اشتباه مىكند و بين آن دو فرق نمىگذارد؟
من اظهار نياز به كتاب كردم ولى با توجه به سفر طولانى خصوصا " عربستان " نمىتوانستم آنها را با خود حمل كنم، " سيد " آدرس مرا گرفت تا كتابهاى مورد نيازم را برايم تهيه و ارسال كند، آنگاه با بوسيدن دستش از او خداحافظى كردم.
ملاقات با " سيد محمد باقر صدر " به ملاقات " سيد محمد باقر صدر " هم رفتيم كه خيلى خوش آمد گفت و مرا كنار خود نشاند، نماز ظهر و عصر را به امامت او خوانديم، احساس مىكردم در كنار اصحاب بزرگوار پيامبر قرار گرفته ام، چرا كه نماز همراه با دعا و حمد و ثناى پروردگار و صلوات و سلام بر محمد و آل طاهرينش بود.
بعد از نماز مردم عادى از " سيد " سؤالاتى مىكردند و علماى شيعه از " حجاز "، " بحرين "، " قطر "، " امارات "، " لبنان "، " سوريه "، " ايران "، " افغانستان "، " تركيه " و " افريقا " با " سيد " سخن مىگفتند.
من چهار روز با " سيد " بودم و گفتگوهائى با او كردم، از جمله:
- درباره شهادت به ولى خدا بودن على، در نماز پرسيدم، گفت: