در دادگاه با ايمان به اينكه مردم بر دين سلاطين خود هستند و درس گيرى از رفتار پيامبر (صلى الله عليه وآله) كه براى پادشاهان زمان خويش نامه هائى فرستاد يك نسخه از اولين كتابم يعنى: " آنگاه هدايت شدم " را براى: " ملك حسن "، " شاذلى بن جديد "، " زين العابدين بن على "، " معمر قذافى "، " ملك حسين " و برادرش " حسن " و " ملك فهد بن عبد العزيز " (1) ارسال نمودم كتابها به دستشان رسيد چون برگ رسيد رؤساى دفاترشان از طريق پست به من داده شد.
اما هيچيك جوابى ندادند جز رئيس " زين العابدين بن على " كه خالصانه تشكر كرده بود.
قبل از رسيدن نامه ايشان با اتومبيل خود به " تونس " مسافرت كردم در حالى كه دويست جلد از آن كتاب را همراه خود داشتم، در گمرك از من مجوز خواستند گفتم: اين كتاب خودم مىباشد، مسئول گمرك تقاضاى يك جلد از آن را كرد كه با كمال ميل به ايشان هديه داده اجازه ورود را صادر نمود.
به پايتخت و بعد زادگاهم " قفصه " رفتم و در طول سفر حدود نيمى از كتابها را به دوستان و شاگردان حتى دشمنان عقيده ام اهدا