و: گفتگو با عالم وهابى در خلال سفرى به جزاير " كومور "، قاضى القضاة آنجا از دست علماى وهابيت كه با پول و كتابهاى زياد بيشتر جوانان را به صف خود كشاندند شكايت كرد، چرا كه اينان تا ديروز به پدرانشان احترام مىكردند و دست و سرشان را مىبوسيدند ولى امروز بوسيدن دست و خم شدن در برابر هر شخصى را سجود براى غير خدا و شرك مىدانند، بنابراين تنفر زيادى بين پدران و فرزندان ايجاد شده است.
جلسه بحثى ميان من و يك عالم وهابى ترتيب داده شد، من در آنجا مسأله توسل را مطرح كردم كه چگونه انسان گنهكار و مشغول به دنيا، انبيا و اولياى خدا را شفيع قرار مىدهد تا دعايش مستجاب شود.
او گفت: * (و أن المساجد لله فلا تدعوا مع الله أحدا) * (1).
يعنى: " همانا مساجد از آن خداست پس همراه خدا كسى را نخوانيد ".
هر كس غير از خدا را بخواند براى او شريك ساخته كه به او نفعى برساند در حالى كه نفع دهنده و ضرر رساننده فقط خداست.
گفتم: كسى كه به رسول خدا (صلى الله عليه وآله) متوسل مىشود مىداند كه او نه نفعى مىرساند نه زيانى، اما دعايش نزد خدا مستجاب است كه اگر به خدا عرض كند: پرورگارا اين بنده ات را رحم كن، يا ببخشاى، يا بى نياز ساز، خداوند دعاى آن حضرت را مستجاب