تشيع در تسنن (فارسي) - السيد محمد رضا مدرسي - الصفحة ١٨٠
محدود نيز هست. اتفاقا در اين صورت تناسب دو جمله بيشتر حفظ مى شود، زيرا در جملهء اول، دو مغسول (1) داريم كه يكى محدود است (2) و ديگرى غير محدود، (3) و در جملهء دوم دو ممسوح (4) داريم كه يكى غير محدود است (5) و ديگرى محدود. (6) وانگهى، تطابق دو قراءت (7) از روشن ترين قرائن بر اين است كه نمى تواند " ارجلكم " معطوف بر " ايدى " باشد، زيرا ما در احتمال اول به روشنى اثبات كرديم كه با قراءت جر، آيهء كريمه، ظهور، بلكه صراحت در وجوب مسح دارد.
اما اين كه گفته اند در اينجا مسح به معنى غسل باشد يا آن كه مسح در مورد سر به معناى خود باقى باشد، ولى در مورد پاها به معنى غسل باشد، سخن بسيار ضعيفى است. علت ضعف اين سخن آن است كه در آيهء كريمه و امثال آن، " غسل " و " مسح " در مقابل يكديگر قرار داده شده است، چنان كه عده اى گفته اند: " نزل القرآن بالمسح والسنة بالغسل ". (8) از اين جمله معلوم مى شود كه منظور آنان از مسح، همان " امرار اليد " (9) بوده است. در واقع آنها چون يقين داشتند كه آنچه سنت است، غسل است، لهذا قرآن و سنت را به حسب ظاهر متفاوت ديده اند.

1. صورت و دستها.
2. دستها.
3. وجه.
4. سر و پا.
5. سر.
6. پاها.
7. قراءت " ارجلكم " به جر و نصب.
8. در قرآن مسح ذكر شده است، ولى سنت بر وجوب غسل دلالت دارد.
9. دست كشيدن.
(١٨٠)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 175 176 177 178 179 180 181 182 183 184 185 ... » »»