بدين ترتيب اسلام شامل همه ى دستورات و احكامى است كه بشر، تا پايان دنيا، براى سعادت و كمال خود احتياج دارد. در كتاب شريف كافى، فصلى است تحت عنوان تمام احتياجات مردم در كتاب و سنت بيان شده است و قرآن تبيان كل شئ يعنى روشنگر همه چيز، و همه امور است. امام (ع) سوگند ياد مىكند - طبق روايات - كه تمام آن چه ملت در هر زمان احتياج دارد در اسلام هست و در آن هيچ شكى نيست.
اين مطلب، مجرد ادعا نيست بلكه حقيقتى است كه حتى شرق شناسان و حقوق دانان غربى نيز به اين حقيقت اقرار و اعتراف دارند و تعاليم عاليه ى اسلام را يك مكتب حقوقى ديگرى مستقل و زنده شناخته اند.
يكى از دانشمدان بزرگ غرب، سانتيلانا گفته است:
در فقه اسلامى آن قدر از قوانين موجود است كه براى مسلمانان در قانونگذارى مدنيشان كافى است، اگر نگوييم كه براى تمام انسانيت كفايت مىكند همچنين هاكنج محقق معروف امريكايى و استاد فلسفه دانشگاه هار وارد در كتاب روح سياست جهانى پس از آن كه بحث مفصلى راجع به اصول و مبادى فقه اسلامى ايراد مىكند، چنين مىگويد:
راه پيشرفت كشورهاى اسلامى اين نيست كه از نظام ها و ارزش هاى غرب تقليد كنند و آن را در زندگى خودشان به كار ببندند... عده اى مىپرسند آيا در اسلام اين نيرو وجود دارد كه افكار جديدى توليد كند و قوانين و دستورات ممتاز و مستقلى براى بشر عرضه بدارد كه كاملا با احتياجات و مقتضيات زندگى جديد موافق باشد؟ پاسخ اين است كه در نظام اسلامى نه تنها هر نوع استعداد و آمادگى براى پيشرفت و تكامل وجود دارد بلكه