" مترك " مولى دانستهاند و در ترجمه ميرزاى قمى و سايرين آوردهاند درست نمىباشد.
همان طور كه در عنوان بالا نيز به تأسى از آنان بدينگونه آورده شد.
ملا حسن از مردم " شفت " كه دهستانى از توابع فومن است، مىباشد. وى در جوانى براى تحصيل علوم در حوزه علميه اصفهان (كه آن روز پس از حوزه نجف و كربلا اهميت و اعتبار سوم را داشته) بدان شهر مىرود. و از محضر اساتيدى مانند ميرزا حبيب الله و ميرزا هداية الله استفاده مىنمايد و چون به دامادى استاد يعنى ميرزا هداية الله نايل مىشود دل از ديار گيلان بركنده و در اصفهان ماندگار مىشود.
استاد از طرف حكومت وقت (نادر: افشاريه) براى رتق و فتق امور قضائى منطقه " جاپلق " - دهستانى در 12 كيلومترى بروجرد - مأمور مىشود. شاگرد نيز به همراه استاد مىرود و بالاخره ميرزاى قمى در روستاى " دره باغ " جاپلق، متولد مىشود.
دار السرور عنوانى است كه درباريان قاجارى به شهر بروجرد داده بودند به همين لحاظ لفظ دار السرور در سلسله عنوانهاى شناسنامهاى مرحوم ميرزا قرار گرفته است.
ميرزا: ميرزاده: امير زاده: اين لفظ به صورت مخفف " ميرزا " ابتدا در عصر سربداران رواج يافت كه به فرزند امير، اطلاق مىگشت. و در عصر تيموريان علاوه بر معناى مذكور، اصطلاحا به عنوان لقب از طرف دربار حكومتى به سران لشكرى و كشورى اعطا مىگرديد. ميرزا در اين كاربرد بار ديگرى از معنى را به همراه داشت، زيرا اين لقب به افرادى داده مىشد كه بهرهاى از انديشه و علم داشته باشند. در دوران صفويه هر دو كاربرد در كنار هم براى اين كلمه بود، بتدريج كاربرد دوم اهميت بيشترى پيدا كرد، به حدى كه " ميرزا " لقب بعضى از شاهان نيز گرديد. نادرشاه در اوايل كارش و قبل از جلوس علاقه داشت كه " نادر ميرزا " خطابش كنند. ليكن اعطاى لقب " طهماسبقلى " از طرف شاه طهماسب دوم وى را از اين لقب بىنياز كرد.
در زمان كريم خان زند و قاجاريه لفظ ميرزا كاملا به معناى عالم و دانشمند به كار رفت. با اينكه در معناى اصلى خود نيز به كار مىرفت و در همان عصر كاربرد سومى نيز پيدا كرد و تدريجا به هر نويسنده و نامهنگارى نيز، ميرزا گفتند.
و بالاخره معناى اصلى كاملا به فراموشى سپرده شد. زيرا قاجاريان ترجيح مىدادند كه " شازده " - شاهزاده - خطاب شوند و گاهى شاهزادگان هر دو عنوان را يدك مىكشيدند مثلا " شازده امامقلى ميرزا "!