جامع الشتات (فارسي) - الميرزا القمي - ج ١ - الصفحة ٤٢٠
بعضى اخبار ظاهر مىشود كه بايد ظن تأثير باشد، چنان كه در حديث مسعدة بن صدقه از حضرت صادق (ع) روايت شده " انما هو على القوى المطاع العارف بالمعروف من المنكر (1) " و باز مسعده در همان حديث از حضرت سؤال كرد از حديث پيغمير (ص) كه " افضل الجهاد كلمة عدل عند امام جاير " چه معنى دارد؟ حضرت فرمود " هذا على ان يامره بعد معرفته و هو مع ذلك يقبل و الا فلا " و روايت يحيى (2) طويل نيز دلالت دارد بر اينكه امر و نهى را نمىكند الا بر مومنى كه پند پذير باشد، يا جاهلى كه طالب دانش باشد.
سوم: آنكه فاعل حرام، و تارك واجب، مصر و مستمر در آن امر باشد، يعنى اينكه مشغول آن امر باشد، يا اينكه اراده دارد كه مكرر بكند. پس هرگاه ظاهر شود از حال آن شخص ندامت و اين كه دست از آن معصيت برداشته است، ساقط مىشود، بلكه جايز هم نخواهد بود. و اگر همين ترك آن معصيت را ديديم و لكن معلوم نباشد كه پشيمان شده است يا نه، در آن اشكال است. و دور نيست كه باز واجب باشد و از اين جهت، شهيد در دروس گفته كه اگر مظنه به هم رسد كه پشيمان شده است حرام است انكار آن شخص. و بعضى احتمال داده‌اند كه مجرد ترك، كافى باشد به جهت آنكه اصل، عدم آن فعل است در ثانى، و همچنين عدم عزم بر آن. و اين مدفوع است به اينكه توبه هم از جمله معروف است و امر به آن واجب است و اصل، عدم آن است. پس امر به معروف به اين نحو بكند كه ديگر عزم مكن بر اين فعل و توبه كن از آنچه كرده‌اى.
چهارم: اين است كه مفسده‌اى بر آن مترتب نشود. پس هرگاه مظنه داشته باشد كه به سبب آن، ضررى به جان او، يا به مال او، يا بر بعضى مؤمنين مىرسد، وجوب ساقط مىشود، بلكه جواز هم. چنان كه ظاهر بعضى علماست (و مقتضاى دلالت چند حديث است) و بعضى از احاديث دلالت دارد بر مذمت جماعتى كه ترك امر به معروف مىكنند از خوف، محمول است بر ضررهاى كمى كه تحمل آنها شاق نيست.
و اشكال وارد مىآيد در جايى كه ضرر امر به معروف كمتر از ضرر ترك آن باشد مثل اينكه كسى را مىخواهند بكشند يا اهانت به ناموس آن و عرض آن برسانند. و او مىتواند

1 و 2: وسائل: ج 11 ص 400، ابواب الامر بالمعروف، باب 2 ح 1 و 2.
(٤٢٠)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 414 415 417 418 419 420 421 422 423 424 425 » »»
الفهرست