جامع الشتات (فارسي) - الميرزا القمي - ج ١ - الصفحة ٢٢٦
و صورت سؤال از اين باب است، زيرا كه او مادامى كه به حد ترخص نرسيده صائم است شرعا و او نمىداند كه صائم است و هر يك از اين دو صورت يا با تقصير در اخذ مسائل است به اينكه متفطن شده كه بايد احكام شريعت را دانست و اينكه هر يك از عبادات مشتمل است بر مسائل بسيار و كوتاهى در اخذ آن كرده، يا بدون تقصير است، چون غافل بالمره بوده و متفطن نشده كه شايد حكم الهى غير اين باشد كه معتقد آن است.
و در صورت اول كه معتقد صوم است او جاهل است به مفطر بودن آن شيئى. اكثر علما گفته‌اند در حكم عامد است در اينكه روزه او باطل مىشود، و ليكن بعضى مىگويند قضا و كفاره هر دو بر او لازم است و بعضى مىگويند قضا لازم است اما كفاره لازم نيست و ابن ادريس و بعضى ديگر قايلند كه بر او هيچ چيز نيست و ايشان هيچكدام تفصيل در مقصر و غير مقصر نداده‌اند و اظهر اين است كه در غير مقصر كفاره و قضا هيچكدام نباشد، و لكن ظاهر اين است كه روزه فاسد باشد، چون ملازمه نيست ما بين فساد و وجوب قضا، چون قضا به فرض جديد (1) است على الاقوى، و اما جاهل مقصر پس گناه و فساد و قضا بر او ثابت است و دور نيست كه كفاره هم واجب مىشود و تحقيق اين مطالب در كتاب غنايم مذكور است.

1: به نظر ميرزا اين گونه " فاسد شدن " از سنخ عبادت‌هاى فاسدى است كه يك مجنون به عمل آورد و از مصاديق " فوات " نيست تا مشمول امر جديد مانند " اقض مافات " گردد زيرا اين شخص جاهل قاصر بوده. ليكن مخالفين اين فتوى معتقدند كه چون شخص مزبور مكلف به اداء وده " به خلاف مجنون " در صورت فساد، مشمول امر جديد و فرض جديد مىگردد و بايد قضا كند. البته اجماعا گفته اند اگر روزه نذرى فاسد شود قضاى آن لازم نيست بل همان نذر را مجددا به صورت اداء به جاى مىآورد اگر معلق به روز خاصى نباشد.
تكيه‌ گاه ميرزا در عدم وجوب قضا و كفاره حديث موثق زراره و ابو بصير است: قالا: سئلنا ابا جعفر عليه السلام عن رجل اتى اهله في شهر رمضان او اتى اهله وهو محرم وهو لا يرى الا ان ذلك حلال له -؟ قال: ليس عليه شئ (وسائل: باب 9، ابواب ما يمسك عنه الصائم).
و دليل او بر اينكه اين روزه فاسد است، همان است كه قبلا در مورد روزه نفس الامرى گفت كه چون جاهل به مفطر بودن، بوده پس قصد امساك از آن نكرده پس روزه او در نفس الامر فاسد است بدين ترتيب ميرزا چنين روزه‌اى را از يك جهت مشمول " فوات " نمىداند و از جهت ديگر مشمول آن، مىداند. و اين قول نادر و شايد قول منفرد است.
(٢٢٦)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 221 222 223 224 225 226 227 228 229 230 231 ... » »»
الفهرست