سيرى در الغدير (فارسي) - محمد أميني نجفى - الصفحة ١٣٧
وليد هنگام ركوع و سجود نعره مىزد: إشرب واسقنى [= مى را بنوش و به ما نيز بنوشان]. (8) پس از اتمام چهار ركعت نماز، با تمسخر به مردم گفت: " اگر مىخواهيد باز هم برايتان بخوانم "؟ (9) در آخر هم تمامى شرابهائى را كه خورده بود در محراب مسجد كوفه بالا آورد. (10) بعدها هنگامى كه سعيد بن عاص والى كوفه شد دستور داد منبر ومحراب مسجد كوفه را بشويند. (11) عثمان امر كرد كه 100 هزار درهم از بيت المال كوفه به وليد بدهند. عبد الله بن مسعود كه در كوفه بود اعتراض كرد و گفت: عثمان سنت پيامبر را تغيير داده است.
وليد طى نامه اى سخنان عبد الله بن مسعود را به اطلاع عثمان رسانيد. به دنبال اين نامه عثمان دستور داد ابن مسعود را از كوفه به مدينه تبعيد كنند. زمانى كه وى را از كوفه خارج مىكردند، كوفيان به مشايعت او آمدند.
ابن مسعود به آنها گفت: " تقوا پيشه كنيد و از قرآن جدا مشويد ". كوفيان گفتند:
" اى ابن مسعود! خدا تو را جزاى خير بدهد، تو جاهلان ما را علم آموختى و عالمان ما را استوار ساختى، اين تو بودى كه ما را با قرآن و دين خدا آشنا كردى، تو برادر و دوست مسلمان خوب ما بودى ". هنگامى كه ابن مسعود به مدينه رسيد عثمان بر فراز منبر بود و خطبه مىكرد. وى به مجرد اينكه چشمش به ابن مسعود افتاد از همان بالاى منبر به او ناسزا گفت. سپس دستور داد او را بزنند. گماشتگان عثمان چنان عبد الله بن مسعود را زدند كه دنده‌هاى او خرد شد. (12) وى هنگام مردن مىگفت: " از خدا مىخواهم كه حق مرا از عثمان بگيرد ". همچنين وصيت كرد كه عثمان بر او نماز نخواند و لذا وقتى عمار ياسر، ابن مسعود را در بقيع دفن كرد عثمان از آن بى اطلاع بود ". (13) * (هامش) * (8) مروج الذهب ج 1 / 435.
(9) الامامة والسياسه ج 1 / 32، اسد الغابه ج 5 / 91، 92، تاريخ يعقوبى ج 2 / 142، العقد الفريد ج 2 / 277.
(10) اسد الغابه ج 5 / 91، تاريخ يعقوبى ج 2 / 142، الاغانى ج 4 / 176.
(11) انساب الاشراف ج 5 / 35، مروج الذهب ج 1 / 436.
(12) انساب الاشراف ج 5 / 36، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 235 - 237 ط قديم [= ج 3 / 40 - 44 ط جديد].
(13) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 236 ط قديم [= ج 3 / 42]. (*)
(١٣٧)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 ... » »»