سيرى در الغدير (فارسي) - محمد أميني نجفى - الصفحة ١٢٦
ستونهاى استوار) خلافت گردان، اين خلافت چيزى جز پادشاهى نيست و من چيزى از بهشت و دوزخ نمىدانم... ". (15) ابو سفيان در اواخر عمر خود كور شده بود، در آن ايام نيز نزد عثمان آمد و از وى پرسيد: آيا كسى (به جز من و تو) در اينجا هست؟ عثمان گفت:
نه. ابو سفيان گفت: " خدايا كار را به همان وضع جاهليت برگردان... "، (16) و عثمان در حكومت خود چنان كرد كه از اسلام چيزى جز نام آن باقى نماند. چپاول بيت المال، ضرب و شتم مخالفين، اعطاى امارت بلاد به بنى اميه و بدعتهاى او كار را به جائى رساند كه برادرش وليد - در محراب نماز مسجد كوفه - شراب استفراغ مىكرد. (17) عثمان داماد خود مروان بن حكم را امير مدينه نمود. مروان اذيت و آزار مردم را از حد گذراند. هم او بود كه سنت فحاشى به امير المومنين على بن ابى طالب (ص) را بر منابر سنت كرد. (18) پيامبر (ص) وقتى حكم (پدر مروان) را مىديد مىفرمود: " واى بر امت من از آنچه كه در صلب اين (مرد) است "، (19) مروان فردى بود بد دهن، فحاشى (20) وقسى القلب. دقيقا يك چنين فردى مورد احتياج عثمان بود تا پايتخت حكومت خود (مدينه) را كنترل كند! عثمان چنان مروان را به خود نزديك كرده بود كه در حقيقت مروان پس از عثمان، شخص اول حكومت محسوب مىشد.
صلحاى كوفه نيز گرفتار دست سعيد بن عاص شده بودند.
عاص بن سعيد يكى از مشركينى است كه در جنگ بدر كشته شده است. (21) عثمان اينك فرزند وى (سعيد بن عاص) را - براى انتقام گرفتن از مسلمين - امير كوفه نموده است. امارت سعيد بن عاص يعنى زدن افراد و تبعيد آنها.
عبد الله بن ابى سرح نيز بر امارت مصر گمارده شده است. وى برادر رضاعى (شيرى) عثمان مىباشد. فرياد مصريان از دست ظلمهاى او بلند شده بود. (22) يك بار * (هامش) * 15 - الاستيعاب ج 2 / 690. همچنين مراجع بفرماييد به: مروج الذهب ج 1 / 440.
16 - تاريخ ابن عساكر ج 6 / 407.
(17) الأغانى ج 4 / 176، تاريخ يعقوبى ج 2 / 142، اسد الغابة ج 5 / 91، 92.
18 - تطهير الجنان ص 142.
19 - اسد الغابه ج 2 / 34، الاصابه ج 1 / 346، كنز العمال ج 6 / 40.
20 - الاستيعاب - ذيل ترجمة اسامه - ج 1 / 30.
21 - طبقات ابن سعد ج 2 / قسمت اول / 11، اسد الغابه ج 2 / 310. (*) =
(١٢٦)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 ... » »»