7 - در سال جماعت با معاويه به مسجد كوفه آمد و بر دو زانو نشسته گفت: " اى مردم عراق آيا گمان مىكنيد من بر پيامبر دروغ مىبندم و خودم را به آتش مىسوزانم؟ به خدا سوگند! شنيدم كه پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله و سلم) مىفرمود: هر پيامبرى حرمى دارد، حرم من در مدينه از عير تا ثور است، هر كس در آنجا حادثه اى به پا كند لعنت خدا و همه فرشتگان و مردم بر او باد.
من گواهى مىدهم كه على در آن حادثه اى به وجود آورد ".
اين سخن چون به معاويه رسيد او را پاداش داد و احترامش كرد و به فرماندارى " مدينه " اش گمارد (1).
بالاخره " أبو هريره " اى كه تنها يك لنگ به كمر داشت و از راه گدائى با لقمه نانى جان خويش را حفظ مىكرد و شپش از سر و رويش بالا مىرفت فرماندار " مدينه " شد و در كاخ عقيق نشست و خدمتكار و غلام براى خويش گمارد، مردم هم بدون اجازه