چكيده انديشه‌ها (فارسي) - الدكتور محمد التيجاني - الصفحة ١١٦
" عمر " تو را آوردند به رسول خدا (صلى الله عليه وآله) گفتند: ما نمىدانيم تا كى با ما خواهى بود پس خوب است جانشينت را به ما معرفى كنى تا بعد از تو پناهگاهمان باشد! فرمود: " اگر به شما بگويم بى گمان از او دورى مىجوئيد چنانچه " بنى اسرائيل " از " هارون " دورى جستند "، وقتى آنها رفتند با هم نزد پيامبر (صلى الله عليه وآله) رفتيم و تو گفتى: اى رسول خدا چه كسى را مىخواستى بر آنها خليفه قرار دهى؟
فرمود: آن كسى كه مشغول درست كردن كفش است.
تو گفتى: اى رسول خدا، ما فقط على را مىبينيم، فرمود:
همو خودش است؟!
" عايشه " گفت: آرى ياد دارم!
" ام سلمه " گفت: بعد از اين چه حركتى است كه مىخواهى انجام دهى؟
" عايشه " گفت: مىخواهم ميان مردم اصلاح كنم! " (1) 15 - هفتاد نفر يا به قولى چهار صد نفر نگهبان بيت المال " بصره " را با مكر و حيله دستگير كرده نزد " عايشه " آوردند و او هم فرمان قتلشان را صادر كرد، آنها هم مانند گوسفند اين مؤمنين را سر بريدند، اين اولين بار بود كه گروهى از مسلمانان بازداشت شده گردن زده مىشدند (2).

(1) شرح نهج البلاغه، " ابن أبى الحديد "، خ 79، ج 6، ص 8 - 217.
(2) شرح نهج البلاغه، " ابن أبى الحديد " خ 173، ج 9، ص 321، و تاريخ " طبرى " ماجراهاى سال 36، ج 4، ص 475، از جمله جنايتشان اين بود كه تمامى موهاى سر و صورت " عثمان بن حنيف " والى " بصره " را كندند.
(١١٦)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 ... » »»