تشيع در تسنن (فارسي) - السيد محمد رضا مدرسي - الصفحة ٤٧
مگر نه اين است كه " مسلم "، " ابوداود "، " احمد " و " حاكم " به طرق مختلف از " جابربن سمرة " و " ابوجحيفه " اين مضمون را نقل كرده اند كه:
" لايزال الاسلام عزيزا الى اثناعشر خليفه " آيا " لايزال " معناى پيوستگى را نمى رساند؟! آيا مگر روايات متعدد نمى گويد در هر زمانى امامى هست كه هر كس امام زمان خود را نشناسد، به جاهليت مرده است؟ آيا لازمهء اين سخن، استمرار وجود امامان در طول زمان نيست؟ آيا روايات متواتر ثقلين كه مى گويد قرآن و اهل بيت - كه امامان از اهل بيت هستند - تا پهنهء قيامت از هم جدا نمى شوند، دلالت بر استمرار وجود امامان اهل بيت به طور پيوسته ندارد؟
هنگامى كه انسان ها در برابر حق فروتنى نكنند، گرفتار چنين تناقضاتى مى شوند و نمى توانند چنين پيام آشكارى را از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و سلم دريافت كنند، بلكه يا در وادى حيرت باقى مى مانند و يا در توجيهى انحرافى، اين روايات مبارك را بر فساق وفجار، بلكه كفارى چون " يزيد " و " وليد بن يزيد بن عبد الملك " و ساير ستمگران بنى اميه تطبيق مى كنند، در حالى كه نه آنان دوازده نفر بودند و نه به هيچ وجه شايستگى امامت و خلافت را داشتند، چنان كه هر فرد منصفى با اندك توجهى به آن اعتراف دارد.
و اين جزاى استكبار در برابر حق است.
(٤٧)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 ... » »»