تشيع در تسنن (فارسي) - السيد محمد رضا مدرسي - الصفحة ٢٨٩
اگر سجده بر لباس متصل به بدن جايز بود، قطعا اين كار (گذاشتن پيشانى بر لباس متصل) آسانتر از خنك كردن سنگريزه‌ها در كف دست و قرار دادن آنها براى سجده بود.
پس در واقع، " بيهقى " اين روايت را دليل بر عدم جواز سجده بر لباس متصل دانسته است.
البته مطلبى را كه " بيهقى " آورده است، صحيح است، ولى بايد اضافه مى كرد: اگر سجده بر ثياب جايز بود - چه متصل و چه غير متصل - نيازى به تبريد سنگريزه نبود، زيرا همانطور كه سجده بر پارچهء متصل به بدن آسان است، سجده بر پارچهء منفصل مثل تكه پارچه يا سجاده يا محمولى در جيب - مثل دستمال يا حتى سكه اى - نيز آسان مى باشد. بنابر اين، حق آن است كه اين روايت همانطور كه دليل بر عدم جواز سجده بر لباس متصل است، دليل بر عدم جواز سجده بر لباس منفصل نيز مى باشد (1) زيرا جابر بن عبد الله انصارى اين صحابى بزرگ، اين معنى را به نحو ماضى استمرارى بيان مى كند، چون واژه ء " كنت " را بر سر فعل مضارع " اصلى " آورده است و نشان مى دهد كه اين قضيه اى نيست كه يك بار اتفاق افتاده باشد.
به هر حال، اين روايت نيز دلالت مى كند كه سجده بر هر چيز جايز نيست، و اگر نه اين اهتمام مستمر بر سجده ء بر سنگريزه معقول نبود.

1. " بيهقى " بعد از نقل روايت " تبريد الحصى " روايتى را ذكر مى كند كه بر جواز سجده بر مطلق لباس دلالت دارد، ولى چون خودش سجده بر لباس متصل را قبول ندارد، مىنويسد: والإحتياط لغرض السجود اولى، يعنى بهتر است براى آن كه غرض از سجده حاصل شود، احتياط كنيم و بر لباس متصل سجده نكنيم. (السنن الكبرى، دارالفكر، ص 442، م 2723).
ما از او مىپرسيم: آيا همين اقتضاى احتياط، ايجاب نمى كند كه حتى بر لباس منفصل نيز سجده نكنيم، بلكه تنها بر زمين سجده كنيم؟ (ويراستار)
(٢٨٩)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 284 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 ... » »»