در حالى كه وى در نزد جمره وسطى نشسته بود، گروهى اطراف او را گرفته بودند و از او مسألة مى پرسيدند، مردى آمد و بالاى سرش ايستاد و گفت: مگر امير المؤمنين (عمر يا عثمان) تو را از جواب مسألة گفتن منع نكرده است، ابوذر سرش را بالا كرد و گفت: تو بر من به عنوان جاسوس گماشته شده اى؟ اگر مى خواهى با شمشيرت گردن مرا بزن. من مى خواهم كلامى كه از پيامبر اكرم ((صلى الله عليه وآله و سلم)) شنيده ام انفاذ و اداء كنم، قبل از آنكه شما مرا مجازات كنيد (1).
روايت شده، پيامبر اكرم ((صلى الله عليه وآله و سلم)) اين سرنوشت را براى اين يار با وفا و فداكار خود پيش بينى فرموده، و ابوذر نيز از آن حضرت كسب تكليف كرده بود، وى از پيغمبر ((صلى الله عليه وآله و سلم)) پرسيده بود:
آيا با آنان كه بين من و امر شما حائل و مانع مى شوند بجنگم؟
پيغمبر فرمود بود: نه (2).