مظلومترين پيامبر (فارسي) - سيد عليرضا حسيني - الصفحة ٧٣
در حالى كه وى در نزد جمره وسطى نشسته بود، گروهى اطراف او را گرفته بودند و از او مسألة مى پرسيدند، مردى آمد و بالاى سرش ايستاد و گفت: مگر امير المؤمنين (عمر يا عثمان) تو را از جواب مسألة گفتن منع نكرده است، ابوذر سرش را بالا كرد و گفت: تو بر من به عنوان جاسوس گماشته شده اى؟ اگر مى خواهى با شمشيرت گردن مرا بزن. من مى خواهم كلامى كه از پيامبر اكرم ((صلى الله عليه وآله و سلم)) شنيده ام انفاذ و اداء كنم، قبل از آنكه شما مرا مجازات كنيد (1).
روايت شده، پيامبر اكرم ((صلى الله عليه وآله و سلم)) اين سرنوشت را براى اين يار با وفا و فداكار خود پيش بينى فرموده، و ابوذر نيز از آن حضرت كسب تكليف كرده بود، وى از پيغمبر ((صلى الله عليه وآله و سلم)) پرسيده بود:
آيا با آنان كه بين من و امر شما حائل و مانع مى شوند بجنگم؟
پيغمبر فرمود بود: نه (2).

1 - قال: أتيت أباذر وهو جالس عند الجمرة الوسطى، وقد اجتمع الناس عليه يستفتونه، فأتاه رجل، فوقف عليه، فقال: ألم ينهك أمير المؤمنين عن الفتيا؟ فرفع رأسه، ثم قال: أرقيب علي؟ لو وضعتم الصمصامة على هذه - وأشار بيده إلى قفاه - ثم ظنت أني أنفذ كلمة سمعتها من رسول الله ((صلى الله عليه وسلم)) قبل أن تجيزوا علي لأنفذتها. سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 64.
2 - قال (ابوذر) اولا أقاتل من يحول بيني وبين أمرك؟ قال (رسول الله (صلى الله عليه وسلم)) (لا) همان مدرك، ص 63.
(٧٣)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 ... » »»