خدا ((صلى الله عليه وآله و سلم)) نشسته بودند كه هياهو و صداى كودكان را شنيديم، آن حضرت بپاخاست، ديد زن حبشيهاى است مىرقصد و اطفال دور او را گرفته اند، فرمود اى عايشه بيا تماشا كن... من نگاه مى كردم، به من مى فرمود: سير شدى؟ سير شدى؟ مى گفتم: نه، ناگاه عمر پيدا شد، مردم پراكنده شدند، پيغمبر ((صلى الله عليه وآله و سلم)) فرمود: مى بينم كه شياطين انس و جن از عمر فرار مى كنند، من نيز برگشتم (1).
افسانههاى فراوانى به عنوان حديث در صحاح اهل سنت آمده كه بر اتهام گرايش پيامبر ((صلى الله عليه وآله و سلم)) بر اين امور دلالت دارد، كه اگر بخواهيم همه آنچه كه بدان دست يافتهايم ذكر كنيم، سخن به درازا مى انجامد، از اينرو به همين چند نمونه بسنده مى كنيم، و مىپرسيم:
1 - اين نسبتها به ساحت مقدس حضرت ختمى مرتبت قلب هر مؤمن راستين را به درد نمى آورد؟