مصالح به امر سلطنت يا اينكه به جهت بعضى از امور دين و سستى در سلطنت ايشان عارض شود و اين سه علامت محتمل الوقوع است بلكه مظنون الوقوع است چه آنكه بسيارى از اعراب باديه نشين در تحت فرمان سلطانى نمىباشند بلكه هرجم غفيرى از ايشان امير و شيخ كبيرى از خود دارند كه بواسطه او اطاعت احدى از سلاطين نمىنمايند و هر چه از ايشان پيشرفت نمايد در هر بلدى از قتل و غارت از آن روا ندارند و همچنين باريدن تگرگ بزرگ كه تعبير عادت باشد در بعضى از بلاد و نواحى نقل شد كه وقوع يافت و همچنين امر سلطنت در بلاد عجم در بعضى اوقات سست و موهون شد در آخر سلطنت صفويه كه افاغنه و اوزبك بر بلاد عجم مستولى شد نداقل العباد على اكبر خان حاج صدر الدولة نواده حاج محمد حسين خان صدر اعظم اصفهانى طاب ثراه از جنابان تجد الاسلام اروميه و ميرزا غلام حسين خان اروميه كه از طلاب مدرسه سپهسالار مرحوم هستند شنيدم كه ايشان گفتند در اروميه 2 قبل تگرگ بسيار عجيب و غريبى باريده است كه خارج از عادت بوده است هر يك دويست مثقال و در ميانشان سنگ و كلوخ بود به هر بام و ديوارى خورده است سوراخ كرده است و به شاخ گاو خورده شكسته است و به هر حيوانى خورده كشته است بيست و هفت قريه از قراء آن صفحه را ويران كرده است و هكذا پانصد سوار از اعراب نواحى شامات با روميه آمده اند به قصد توطن خروج زنديقى است از شهر قزوين برپاست و مجلسى از غيبت طوسى از محمد بن خفية نقل كرده است كه زنديقى از قزوين برپاست برخيزد كه پرده ناموس اهل آن را پاره كند و بزرگان ايشان را كم نام نمايد و حصار آن را تغيير دهد و هر كه با وى مقاتله نمايد كشته شود و هر كه تابع او شود كافر شود و اهل آنجا دو فرقه شوند فرقه بر دين خود گريه كنند و فرقه بر دنياى خود و نيز از غيبت طوسى نقل كرده است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود كه خروج مىكند از قزوين مردى كه همنام با يكى از پيغمبر انست و مردم به اطاعت او
(٣٥٨)