سائلان را بى تغافل زود فرمايد جواب شاعران را بى نسيئه نقد فرمايد عطا بخشش مال است كار سيد عالم همى كوشش خير است شغل مهتر فرمانروا مال او را نصرت دين است در دنيا بدل خير ورا جنت عدن است در عقبى جزا كردگار او را دهد فردا ثواب بى حساب تا كه امروز او همى بخشد عطاى بى ريا اى متابع گشته فرمان تو را حكم قدر اى موافق گشته تدبير تو را امر قضا مهترى چون گوهر است و رأى تو او را چو رنگ گوهرى كانرا نباشد رنگ باشد بى بها كبرياى محض بى كبر و ريا دادت خداى هست مستغنى ز كبر آن كس كه دارد كبريا اختيار خاندان دين توئى وقت هنر افتخار دوده آن دولتى وقت سخا پادشاه دل بهر تدبير اگر باشد خرد مر تو را زيبد اگر شاهى كنى بر پادشاه اى هميشه الفت تو دفع آفت را اساس اى هميشه همت تو درد و محنت را دوا طالع ميمون بود پيش صلات تو صلات نعمت قارون بود نزد هبات تو هبا هر كه بر جاهت كمين سازد زتن سازد كمان هر كه در پيشت رهى باشد زغم باشد رها روز و شب خوان نكو خواه تو باشد خرمى حال و مه بر خون بد خواه تو گردد آسيا
(٣٦٨)