به مشرفى رى و يك سال و هشت ماه رى و اعمال او تا مشكو به تصرف ديوان اصفهبد بود، وجملة معاريف و قضاة و سادات رى به مازندران در خدمت شاه غازى بودند، و همچنين خوارو و سمنان، و پدر سيد عز الدين يحيى كه مرتضى گفتند و از او بزرگوار و محترم تر سيدى در عالم نبود، با شاه غازى بر تخت نشستى، و حكم فرموده بود به خزانه و داريخانه و جامه خانه و ولايت خويش كه هر چه آن سيد به خط خويش بر نويسد كه مرا فلان چيز مىبايد همه بدهند، و خط او توقيع من شناسند و سيد با چنين تمكين مدتى در مازندران بماند.
نگارنده گويد گويا عبارات كسانى كه عز الدين يحيى را نقيب آمل هم معرفى كرده اند به اين زمان ناظر است، و به عبارت واضحتر نقابت عز الدين يحيى براى آمل منحصر به زمان تملك اصفهبد به رى كه بيست ماه بوده است مىباشد، و اين مدعا با تدبر در عبارات مندرجه در اين ترجمه روشن مىشود.
سيد على خان رحمه الله در كتاب " الدرجات الرفيعة في طبقات الشيعه " گفته:
السيد الاجل أبو الحسن المطهر بن محمد (بن) ابى القاسم على بن ابى الفضل محمد بن على بن محمد بن حمزه بن احمد بن اسماعيل الديباج بن محمد بن عبد الله الباهر بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب صلوات الله وسلامه عليهم الملقب بالمرتضى ذا الفخرين، ذكره الشيخ أبو الحسن بن بابويه في رجاله فقال: هو من كبار... الترجمة آنگاه عبارت منتجب الدين را چنان كه گذشت نقل كرده. پس گفته:
وذكره أبو الحسن الباخزرى في " دميه القصر " فقال: هو من اعيان إلى آخر الترجمة.
آنگاه عبارت باخرزى را تا آخر چنان كه گذشت نقل كرده سپس گفته:
قال المؤلف عفى الله عنه وعن المؤمنين كان السيد المذكور