فهرست منتجب الدين - منتجب الدين بن بابويه - الصفحة ٣٣٤
بزرگان دين كه به خواجه نوشتى رسيده است كه " با رافضيان صحبت نبايد داشتن و برايشان اعتماد نبايد كردن " پندارى اين سخن به هارون الرشيد و به مأمون خليفه نرسيده بود، تا به مشورت على بن يقطين و فضل بن سهل ذو الرياستين چندان اعتماد كرده بودند، و به مسترشد خليفه هم نرسيده بود تا بر قول نوشيروان خالد شيعي كه وزير او بود اعتماد كرده بود، و اين خبر پندارى به سلطان ملكشاه نرسيده بود تا دختر خود خاتون سلقم با سپهبد على شاعى ملك مازندران مىداد، و بر مجد الملك قمى اعتماد كرده بود، و به سلطان بركيارق نرسيده بود تا بر گفت و مشورت رئيس أبو اسحاق مشگوى اعتماد كرده بود، و اين خبر علماى سنت با سلطان سنجر نگفته بودند، و خيانت كرده بودند، تا او بر شرف الدين بوطاهر مهيسه وزير قمى و بر معين الدين بو نصر كاشى اعتماد كرده بود، و اين خبر پندارى بنظام الملك بوعلى الحسن بن على بن اسحاق نرسيده است كه سر همه سنيان بود تا به شفاعت دختر خود را به سيد مرتضى قمى مىداد، و دختر امير شرف شاه جعفرى براى پسرش امير عمر مىخواست، وسلطان محمود از اين سخن بيگانه بوده تا كه وقتى دختر ملك رئيس صدقه شاعى مىخواست، و وقتى دختر سلطان محمود به شاه رستم على شهريار مىداد، ملك مازندران خلفاء و سلاطين و امراء وزراء عالم همه جاهل بوده اند بدين خبر، الا اين مصنف كه از رافضى به ناصبى گريخته و چنان مىنمايد كه از همه سنيان عالمتر و فاضلتر و متعصب تر است، و هر كس كه اين جواب بخواند بى امانتي وى بداند، و قياس كردن شيعه را در محبت و مودت على مرتضى (ع) با جهود آن پندارى مذهب بد خويش فراموش كرده است، كه به جهودان ماند كه متابعت سامرى كردند، و هارون را رها كردند، و رو به گوساله آوردند، تا مجبر بقوم سامرى مانندگى دارد، و در اين معنى فصلى مفرد در آخر كتاب گفته آيد.
و در صفحه 437 گفته است:
در عهد مرتضاى قم كه بود، كه بر وى طلب تقدم يا رستى كردن
(٣٣٤)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 329 330 331 332 333 334 335 336 337 338 339 ... » »»
الفهرست
الرقم العنوان الصفحة