الغاية القصوى (فارسي) - لليزدي ترجمة الشيخ عباس قمي - ج ١ - الصفحة ٣٠٥
يانكه دست اوهام وعقول از دامن جلال اوكوتاه است پس بعد از تكبير بقصد امر وتعظيم او سر بركوع فرو بر وپشت خود را نظر بعزت او وذلت خود وقوت او وضعف خود وقدرت او وعجز خود خم كن وشهادت ده بر عظمت او وبگو سبحان ربي العظيم وبحمده يعني منزه است از صفات نقص خداى من كه بزرگ است در حالتيكه او را حمد مىكنم كه مرا اهل تسبيح نموده وقابليت عبوديت داده از حضرت امير المؤمنين (ع) پرسيدند كه كشيدن گردن در حالت ركوع اشاره بچه چيز است فرمود اشاره بانست كه من گردن اطاعت نهاده ام اگر چه گردنم را بزني وچون از ركوع فارغ شدى سر بلند كن وبگو سمع الله لمن حمده يعني شنيد خداوند جل شانه حمد كسى را كه حمد او كرد پس شكر اين نعمت را كن وبگو الحمد لله رب العالمين پس بر اظهار عظمت وكبريائي او افزوده بگو الله اكبر ودر دل تجديد كن ذات وعجز وانكسار را وعزيزترين اعضاء كه رو باشد به پست ترين چيزها كه خاك است بگذار وجسد گنه كار خود را در محضر پادشاه على الاطلاق بر خاك مسكنت انداز وياد كن كه از خاك خلق شده وسزاوار بر خاك افتادنى وپستى خود وعلو او را ياد كن وبگو سبحان ربى الاعلى وبحمده ودر انحال اگر وقت قلبى براى تو رو داد برحمت الهيه اميدوار باش كه سجده تو را قبول فرمايد پس سر از سجده بردار وبعد از تكبير از گناهان خود توبه واستغفار كن وبعد از تكبير ثانيا بسجده رو از حضرت امير (ع) از معنى سجده سؤال كردند فرمود سجده اولى اشاره بان است كه اول ما خاك بود وسر برداشتن اشاره است كه از خاك بعرصه وجود امدم وسجده دويم اشاره بانست كه دوباره عود خواهم كرد بخاك وسر برداشتن از سجده دويم اشاره بانست كه باز از خاك بيرون خواهم امد در قيامت وتشهد عبارت است از شهادت بوحدانيت خدا ورسالت حضرت رسول (ص) واشاره بان است كه آنچه كرده ام از قرائت وقيام وركوع وسجوم وتسبيح هيچ يك را قابليت قبول نيست وبغير او شرمندگي وانفعال از ان حاصلي ندارم پس در انحال تهى دست رو بقلعه محكم خدا كه لا اله الا الله است برو وبگفتن اشهد ان لا آله الا لله وحده لاشريك له واشهد ان محمدا عبده ورسوله در آن حصن حصين داخل شو كه اشاره بان است كه اگر چه دستم از تمام اسباب نجات كوتاه است لكن خداوندا معترفم بيگانگي وبي شريكي تو تو وبنبوت ورسالت بنده خاص تو محمد (ص) پس تحفه صلوات بر پيغمبر وال او بخدمت آن بزرگواران پيش كش كن وبگو اللهم صل على محمد وال محمد كه شايد
(٣٠٥)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 300 301 302 303 304 305 306 307 308 309 310 ... » »»