چكيده انديشه‌ها (فارسي) - الدكتور محمد التيجاني - الصفحة ١٠٧
اين كه نمىشود! هر كس با تو حرفى بزند فورا او را طرد و تبعيد مىكنى!!
آنگاه " عثمان " دست از " عمار " برداشت " (1).
4 - وقتى خلافت به " عثمان " مىرسد، " ابوسفيان " به " بنى اميه " مىگويد:
- " خلافت را مانند توپ به يكديگر پاس دهيد، اى " بنى اميه " قسم به كسى كه " ابوسفيان " به او سوگند ياد مىكند كه نه بهشتى هست و نه جهنمى " (2).
" انس " مىگويد:
- " ابوسفيان " هنگامى كه نابينا شده بود، روزى بر " عثمان " (در ايام خلافتش " وارد شده پرسيد: كسى اينجا نيست؟ گفتند: نه (يعنى غريبه اى نيست)، گفت: خداوندا، كار را مانند دوران جاهليت قرار ده و حكومت را غاصبانه ساز و تمام كوه و دشتهاى زمين را براى بنى اميه فراهم نما " (3).

(1) انساب الاشراف، ج 6، ص 169، امر " ابى ذر جندب بن جنادة الغفارى " رضى الله عنه. (از آگاهان بپرسيد، ج 2، ص 113 تا ص 123).
(2) مروج الذهب، " مسعودى "، ذكر خلافة " عثمان بن عفان "، ج 2، ص 343، و تاريخ " طبرى "، ماجراهاى سال 284، ج 10، ص 58، " مسعودى " دنباله سخنانش را اين گونه نقل مىكند كه: "... مدتها بود كه اين آرزو را براى شما داشتم، بايد آن را براى فرزندانتان به ارث بگذاريد ".
(3) تاريخ مدينة دمشق، " ابن عساكر " ج 23، ص 471، ش 2849 " صخر بن حرب بن امية ". (از آگاهان بپرسيد، ج 1، ص 1 - 90).
(١٠٧)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 ... » »»