اين كه نمىشود! هر كس با تو حرفى بزند فورا او را طرد و تبعيد مىكنى!!
آنگاه " عثمان " دست از " عمار " برداشت " (1).
4 - وقتى خلافت به " عثمان " مىرسد، " ابوسفيان " به " بنى اميه " مىگويد:
- " خلافت را مانند توپ به يكديگر پاس دهيد، اى " بنى اميه " قسم به كسى كه " ابوسفيان " به او سوگند ياد مىكند كه نه بهشتى هست و نه جهنمى " (2).
" انس " مىگويد:
- " ابوسفيان " هنگامى كه نابينا شده بود، روزى بر " عثمان " (در ايام خلافتش " وارد شده پرسيد: كسى اينجا نيست؟ گفتند: نه (يعنى غريبه اى نيست)، گفت: خداوندا، كار را مانند دوران جاهليت قرار ده و حكومت را غاصبانه ساز و تمام كوه و دشتهاى زمين را براى بنى اميه فراهم نما " (3).