علت پيدايش اين فكر، و با عبارات روشن تر: علت تجديد اين انديشه كه در اقوام پيشين سابقه ديرينه دارد همان هيولاى مخوف جنگهاى جهانى اول و دوم بود كه به صورت وحشتناكى خود را نشان داد، و تنها در جنگ اول جهانى حدود 9 ميليون نفر كشته و 22 ميليون نفر معلول و ده ميليون نفر مفقود الاثر شدند، و تلفات جنگ دوم جهانى بسيار وحشتناك تر از جنگ نخست بود.
ابن نبردها عملا ثابت كرد كه وجود مرزهاى مصنوعى ميان ملتها عامل جنگ و نبرد و مايه خونريزى و بدبختى است، همچنان كه نژاد و قوميت و بطور كلى " ناسيوناليسم " و نژاد پرستى همين عواقب مشابه را نيز در بر دارد.
تأسيس " جامعه ملل " پس از جنگ جهانى اول كه در آن 26 كشور عضويت داشتند، و يا تأسيس يك جامعه جهانى بنام " سازمان ملل متحد " و اتحاديه هاى بين المللى وابسته به آن، پرتوى از فكر " تأسيس حكومت واحد جهانى " است، هنوز به صورت يك فكر و انديشه در ميان متفكران مطرح مىباشد، تا آنجا كه گروهى از متفكران پيش بينى مىكنند كه ممكن است " سازمان ملل متحد " كه به صورت يك پارلمان جهانى است، در آينده به صورت مركز يك حكومت واحد جهانى درآيد.
گروهى از متفكران از اين نظر گام فراتر نهاده و طرح يك حكومت واحد جهانى را پى ريزى كرده اند، و در اين مورد از يك " قوه مقننه " و يك " قوه مجريه " و يك " قوه قضائيه " گزارش مىدهند.
اين گروه در اعلاميه اى كه در كنگره " توكيو " در سال 1963 منتشر كرده اند ياد آور شده اند كه چون صلح دائمى هرگز بوسيله عهدنامه ها و پيمانها عملي نمىشود و " سازمان ملل متحد " به خاطر اينكه فاقد قوه اجرائى است، مصوبات او از دائره پند و اندرز فراتر نمىرود، از اين جهت براى صلح دائمى و حفظ شرف و خون و مال انسانها، چاره اى جز تشكيل يك حكومت واحد جهانى نيست.
اين گروه براى پياده كردن اين انديشه طرحى را پيشنهاد كرده و مىگويند:
براى تشكيل حكومت واحد جهانى، لازم است امور زير تحقق يابد: