عمرى به اخلاص و زهد و عبادت آراسته بود، حكايتى دارند كه حقير از زبان هر دو شنيده ام.
مرحوم پدرم كه در جوانى دكان توتون فروشى داشته نقل مىكرد كه روزى حاجى ملا اسماعيل در دكان من نشسته بود و كتاب دعا در دست داشت ناگهان آقائى در برابر دكان ظاهر شده و خطاب به او فرمود:
بى وضو كتاب دعا نخوانيد.
من عرض كردم شما چه مىدانيد كه ايشان وضو ندارند؟
به من جواب نداد و از جلو دكان رد شد. ناگهان حاجى ملا اسماعيل به حالت اضطراب افتاد كه او چه كسى بود و از كجا دانست كه من وضو ندارم سراسيمه بدنبال او حركت كرديم ولى ديگر او را نديديم.
مرحوم حاجى ملا اسماعيل مىگفت: من چهل روز بود كه براى تشرف به حضور امام زمان (عليه السلام) ختم گرفته بودم، آن روز روز آخر بود و من هميشه عادت داشتم كه هر روز با وضو از خانه بيرون مىآمدم آن روز تصادفا فراموش كرده بودم كه وضو بگيرم.
حكايت ديگر كه در كتاب " ده پاسخ و پرسش " نوشته عالم بزرگوار حجة الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ لطف الله صافى مؤلف كتاب نفيس " منتخب الاثر في الامام الثاني عشر " مىباشد و آن مربوط به ساختمان مسجد امام حسن (عليه السلام) است كه در اول شهر قم نرسيده به ميدان امام واقع و گنبد و مأذنه هاى آن هنگام ورود به شهر قم از جاده تهران پيدا است.
من قبلا از آيت الله العظمى گلپايگانى " دام عمره " شنيده بودم كه اعتبار انتساب اين مسجد به امام زمان (عليه السلام) از مسجد جمكران بيشتر است.
صبيه محترم بانى مسجد حاج يد الله رجبيان كه عالمه فاضله و داراى مقام والائى در علوم شرعيه بالخصوص فقه واصول مىباشد و مايه مباهات نسوان در عصر حاضر مىباشد داستان بناى مسجد را براى حقير نقل كرد و سپس كتاب مذكور را براى اطلاع من از شروح جريان آن فرستاد كه بطور خلاصه از آن