الكنى والألقاب - الشيخ عباس القمي - ج ٣ - الصفحة ٣٣
فغاني از أزل آورده مهر حيدر وآل بخود نساخته از بهر التفات عوام سفينهء دلم ازبهرشاه پرگهراست گواه حال بدين علم عالم العلام (وله من قصيدة في مدح أبى الحسن الرضا (ع):
چمن شكفت وجهان پرزسوسن وسمن است بصد هزار زبان روزكاردر سخن است إلى قوله:
تبارك الله ازآن روضهء بهشت آئين كه يك غبار درش آبروي نه چمن است چه جاي گلشن عالم كه هشت باغ بهشت طفيل روضهء سلطان دين أبو الحسن است علي موسى جعفر إمام گلشن وحي كه طوف بارگهش ازفرائض وسنن است بگرد روضه توكر نعيم هشت بهشت شود نثار يكايك بجاي خويشتن است فرو گرفت جهان راچراغ دولت تو چه آفتاب كه خنجر گذار وتيغ زن است كلي كه ازچمن كبرياي توسر زد شگفته باد كه چشم وچراغ انجمن است باب ديده فغاني چه مدحت تونوشت سواد كاغد شعرش بنفشهء زمن است
(٣٣)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 ... » »»