تا سايه آن هماى رخشان رفت از سر خطه خراسان جغد است ز انقلاب دهرش بر كنگرهاى حسار شهرش تا حضرتش از هرى سفر كرد در باد هرى سموم اثر كرد گر سوى هرى عنان گرايد از خاك هرى جنان برآيد زيور شود از پى هدى را هراى ركاب او هرى را گر باز هرى شود تن آسان عنقا بينند در خراسان بارى خاقانى به اين سيد مكتوباتى نوشته كه پاره از آنها موجود است، (رجوع شود به نسخه 95 عكس موجود در كتابخانه ملى كه اصل آن در كتابخانه ملى پاريس به شماره 1816 موجود است) پس معلوم شد كه او هروى بوده، و نقيب نبوده، و اين يكى رازى بوده، و نقيب بوده است، و ساير جهات مايزه نيز از ملاحظه عبارت ترجمه حال ايشان به خوبى معلوم مىشود.
تنبيه بر نكته چرا رافعى لقب شرف الدين را در ترجمه حال اين دو نفر سيد بزرگوار ذكر نكرده است، در صورتى كه هر دو به اين لقب معروف بوده اند؟..
گمان مىكنم سر اين امر توهم آنست كه دين برتر از آنست كه اشخاص شرف يا زينت آن باشند، بلكه امر به عكس است، يعنى اشخاص با نسبت بدين متشرف و متزين مىشوند نه دين با اشخاص، و گويا خود رافعى به اين مطلب در جائى از " تدوين " تصريح كرده است، ليكن