و بهتان است و وزر و بال آن به گردن آن كس باشد كه مىگويد و روا مىدارد، دروغ بر پير عالم زاهد مقدم نهادن كه سيرت و طريقت شمس الاسلام حسكا بابويه رحمة الله علماى فريقين را معلوم است كه چگونه بوده. از عفت و كوتاه زبانى و پاك نفسي، نمىدانم كه اين لفظ خود آن مصنف شنيده است يا از كسى نقل مىكند، اگر خود شنيده است بر آن معتمدى نيست، كه قول او در مثل اين دعوى مسموع نباشد، و مانند آن دروغ است كه بر خواجه بو الفتوح نهاده در تفسير آيه وإذا وقع القول عليهم اخرجنا لهم دابة من الارض تكلمهم و البته او را خبر نيست، و در تفسير او نه چنان است، و اگر حوالت به اصحاب جبر مىكند همه اعداى حسكاى بابويه باشند هم مسموع نباشد، و شيعه خود آن حوالت نكنند، و اگر ما نيز خواهيم كه دروغ به علماى او حوالت كنيم توانيم، اما آن كس را كه به قيامت و بعث و نشور ايمان درست باشد همانا روا ندارد كه دروغ به علماى مرده و زنده حوالت كند.
اما آنچه در آخر اين فصل گفته است كه رسول (صلى الله عليه وآله و سلم) گفت:
اعلمكم بالحلال والحرام معاذ بن جبل دانم كه اين خبر صحابه را گفته باشد، و حوالت كاف و ميم خطاب به ايشان باشد، پس معاذ جبل عالمتر باشد از قول رسول به لفظ خبر به حلال و حرام، هم از أبو بكر، و هم از عمر، كه سيد عالم (صلى الله عليه وآله و سلم) دروغ نگويد، و تقديم مفضول در عقل بر فاضلتر قبيح است، و به مذهب خواجه امام را بيان حلال و حرام بايد، پس معاذ اولىتر باشد. بقول رسول خداى به امامت از ابو بكر وعمر، و اجماع مهاجر وانصار با ثبوت اين خبر بر امامت أبو بكر نه بصيرت باشد، كه چون رسول (صلى الله عليه وآله) بالف مبالغه گويد به كاف و ميم جمع مخاطب معاذ اولىتر باشد، و ترك اولى در امامت روا نباشد،