مصادقة الإخوان (فارسي) - الشيخ الصدوق - الصفحة ٢٦
پرهيزگار زمان خود بشمار مىرفته و از شاگردان شمس الاسلام أبو محمد حسن سابق الذكر بوده است و كتابى نيكو در اصول و فروع بنام صراط المستقيم داشته است و شيخ منتجب الدين اين كتاب را بر او خوانده است و وى از پدران خود پشت به پشت روايت مىكرده است تا اينكه به أبو عبد الله حسين و ابو جعفر محمد صدوق مىرسيده است (1).
15) منتجب الدين أبو الحسن على. وى آخرين دانشمندى است كه از اين خاندان معروفست و پسر موفق الدين أبو القاسم عبيدالله بن شمس الاسلام أبو محمد حسن بن ثقة الدين حسن بن أبو عبد الله حسين بن أبو الحسن على بن حسين بن موسى بن بابويه بوده است. در برخى از كتابها نام پدرش به خطا عبد الله ضبط شده (2) و چون در برخى از مآخذ نسب او را درست ننوشته اند بعضى از مؤلفين او را از خاندان ديگرى پنداشته اند. وى يكى از مشاهير دانشمندان شيعه در قرن ششم و از محدثين معتبر و ثقة بشمار مىرود و از پدران خود پشت به پشت روايت مىكرده تا اينكه به صدوق مىرسيده و نيز از پسر عمش بابويه بن سعد سابق الذكر روايت مىكرده است و محمد بن محمد بن على حمدانى قزوينى از او روايت كرده است و وى را مؤلفات چند است از آن جمله " كتاب الاربعين عن الاربعين في فضايل أمير المؤمنين " و در اين كتاب چهل حديث را از چهل شيخ روايت كرده و به همين جهة نام آنرا الاربعين عن الاربعين گذاشته و نيز رساله اى در مواسعه بنام " العصرة " پرداخته كه در آن به ابن ادريس اعتراض كرده است و معروف ترين كتاب او همان كتاب رجال بنام " فهرست " است كه در آن احوال علماى شيعه را كه معاصر شيخ طوسى مؤلف فهرست و پس از او بوده اند تا زمان خود ضبط كرده است و يكى از معروف ترين كتابهاى رجال بشمار مىرود (3) وعلامه مجلسى در آغاز مجلد 25 بحار الانوار آنرا گنجانيده و در آن مجلد چاپ شده است. اين كتاب را منتجب الدين بنام عز الدين أبو القاسم يحيى بن ابى الفضل محمد الشريف المرتضى نوشته كه نقيب قم و رى و آبه بود و چون مؤيد الدين القصاب وزير ناصر خليفه عباسى در 591 به همدان و رى دست يافت و آن نواحى را گرفت و علاء الدين تكش خوارزمشاه به دفع او آمد و ابن القصاب پس از گرفتن خرقان و مزدغان و ساوه و آوه به رى آمد و اين شهر را نهب و غارت كرد و به همدان بازگشت و پس از سه ماه درنگ در همدان در اوايل شعبان 592 مرد خوارزمشاه در پى او به همدان رفت و در نيمه شعبان 592 سپاه وزير خليفه را شكست داد و قبر ابن القصاب را شكافت و سرش را از پيكر جدا كرد و با خود به خوارزم برد و شهرت داد كه در جنگ كشته شده است و به خراسان بازگشت و چون عز الدين يحيى نقيب رى و قم و آبه با ابن القصاب هم داستان بود خوارزمشاه پيش از رفتن به همدان يا در بازگشت از آن سفر در رى او را به خوارى بسيار كشت و پسرش شرف الدين محمد به بغداد گريخت و بوسيله نصير الدين ناصر بن مهدى كه پيش از آن نيابت پدر را داشته است و در همان واقعه رى به بغداد گريخته و پس از مردن ابن القصاب

(١) تنقيح المقال ج ١ ص ١٦٠ ولسان الميزان ج ٢ ص ٢ (2) تنقيح المقال ج 2 ص 295 (3) تنقيح المقال ج 2 ص 297.
(٢٦)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 ... » »»
الفهرست
الرقم العنوان الصفحة
1 باب أصناف الأخوان 30
2 باب حدود الأخوة 30
3 باب الشفقة على الأخوان 32
4 باب اتخاذ الأخوان 32
5 باب اجتماع الأخوان في محادثتهم 32
6 باب مواساة الأخوان بعضهم لبعض 36
7 باب حقوق الأخوان بعضهم على بعض 38
8 باب الأخ مرآة أخيه 42
9 باب اطعام الأخوان 42
10 باب تلقيم الأخوان 46
11 باب منفعة الأخوان 46
12 باب استفادة الأخوان 46
13 باب المؤمن أخو المؤمن 48
14 باب إفادة الأخوان بعضهم بعضا 48
15 باب هجر الأخوان 48
16 باب استيحاش الأخوان بعضهم من بعض 48
17 باب محبة الأخوان 50
18 باب ثواب التبسم في وجوه الأخوان 52
19 باب ثواب قضاء حوائج الأخوان 52
20 باب النهى عن سؤال الأخوان الحوائج 54
21 باب زيارة الأخوان 56
22 باب العناية بالأخوان 58
23 باب مصافحة الأخوان 58
24 باب ادخال السرور على المؤمن 60
25 باب البخل على الأخوان 62
26 باب الشكوى إلى الأخوان 62
27 باب ثواب من فرح أخاه 64
28 باب لقاء الأخوان بما يسوءهم 64
29 باب بر الأخوان 64
30 باب السعي في حوائج الأخوان 66
31 باب ثواب إقالة الأخ أخاله 72
32 باب اختبار الأخوان 72
33 باب الثقة بالأخوان 72
34 باب صدق الإخاء 72
35 باب السعي في حوائج الأخوان بغير نية 74
36 باب استذلال الأخوان 74
37 باب من دهن أخاه 74
38 باب حب الأخوان 74
39 باب الوقيعة في الأخوان 76
40 باب الدعاء للأخوان 76
41 باب ملاطفة الأخوان 78
42 باب كسوة الأخوان 78
43 باب من يجب اجتناب مؤاخاته 78