و اما كن معظمه كه جايز است نبش آن بنابر اقوى اگر چه وصيت بنقل نكرده باشد بلي با عدم وصيت خلاف احتياط است هفتم اگر او را با تابوت دفن كرده باشند زيرا كه نبش محسوب نيست بسبب انكه جسد او ظاهر نمىشود وكسيكه اراده نقل بمشاهد داشته باشد بهتر آنست كه كه او را در تابوت گذارده دفن كنند كه خالى از اشكال يا اشكال آن كمتر باشد هشتم در صورتيكه بدون اذن ولى او را دفن كرده باشند نهم در صورتيكه وصيت كرده باشد كه او را در مكان معيني دفن كنند واز روى ندانستكي يا فراموشى يا عصيانا خلاف وصيت كرده باشند دهم در صورتيكه ضرورت اقتضاء كند به نبش يا امر راجح اهمى با حرمت نبش معارضه كند يازدهم در صورتيكه دفن شده در جائيكه از درندگان يا سيل يا دشمن مامون نباشد دوازدهم در صورتيكه وصيت كرده باشد بنبش قبر بعد از مدتى ونقل او بمشاهد واماكن مشرفه بلكه ممكن است بگوئيم نبش جايز است در هر موردى كه رجحان شرعي داشته باشد وسبب هتك ميت وايذاء بخلق نباشد زيرا كه دليل حرمت نبش قبر منحصر با جماع است وقدر متيقن آن در غير اين موارد است لكن مع ذلك خالى از اشكال نيست (مسألة 8) جايز است خراب كردن اثار قبوريكه معلوم باشد اموات آن مندرس شده در غير قبور علماء وصلحاء واولاد ائمه عليهم السلم بخصوص هر گاه آن اثار در مقبره مسلمين و وقف برانها باشد ومحتاج بان باشند يا در زمين هاى مباح ولكن احوط با عدم حاجت خراب نكردن آن است سما در اراضى مباحه كه وقف نباشد (مسألة 9) قبريكه معلوم نباشد كه ميت آن مسلمان است يا كافر احوط ترك نبش آن است مگر انكه علم باندراس آن داشته باشد يا در مقبره كفار باشد (مسألة 10) هر گاه كسى را در ملك غير بدون اذن او دفن كردند واجب نيست بر او راضى بقاء آن شود واو بعوض اگر چه بدون عدوان بسبب جهل يا نسيان او را در آنجا دفن كرده باشند پس صاحب ملك را مىرسد كه از اولياء ميت مطالبه نبش كند يا خودش مباشر نبش شود وهم چنين است در صورتيكه مال غير را با ميت دفن كرده باشند ولكن اولى بلكه احوط آنست كه از اولياء ميت عوض آن را اگر بدهند قبول كند يا از انمال اعراض نمايند (مسألة 11) در صورتيكه اذن داده باشد كه ميت را در ملك او دفن كنند جايز نيست بعد از دفن رجوع كند از اذن خود چه اذن داده باشد بعوضى يا بدون آن زيرا كه خود او اقدام بر آن نموده بخلاف كسيكه اذن دهد بنماز در خانه او كه جايز
(٢١٣)