سيرى در الغدير (فارسي) - محمد أميني نجفى - الصفحة ٣١
داستان غدير در سال دهم هجرت، رسول خدا (ص) در مدينه اعلام فرمود كه عازم سفر حج است. هنگامى كه پيامبر (ص) مدينه را به سوى مكه ترك مى فرمود جمعيت كثيرى او را همراهى مى كردند. تعداد اين جمعيت از 90 هزار تا بيش از 120 هزار نفر ثبت شده است. علاوه بر اين تعداد، افراد بسيارى نيز از بلاد ديگر به سوى سرزمين مكه شتافتند.
پس از انجام مناسك حج، در راه بازگشت از مكه در وادى غدير خم - كه محل جدا شدن راههاى مدينه ومصر وعراق از يكديگر است - جبرئيل وحى آورد كه " يا ايها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك وإن لم تفعل فما بلغت رسالته... " [اى رسول خدا، آن چيزى را كه از سوى خداوند (درباه على) به تو نازل شده است به مردم ابلاغ نما، كه اگر چنين نكنى رسالت خداى را ابلاغ نكرده اى]. (1) حضرت در آن وادى فرود آمد وتمامى مردم را در آن گرماى سوزان برگرد خويش جمع نمود وپس از اقامه نماز ظهر به ايراد خطبه‌اى طولانى پرداخت.
ودر ضمن آن - به منظور ابلاغ مهمترين امر الهى - چنين فرمود:
" خداوند مولاى من است ومن مولاى تمامى مؤمنين... هر كس كه من بر او ولايت دارم على نيز مولاى اوست ". بعد پيامبر (ص) دعا فرمود كه " خدايا دوستان على را دوست بدار ودشمنانش را دشمن باش... " پيامبر (ص) سپس به مردم دستور دادند كه: تمامى كسانى * (هامش) * (1) سوره مائده 67. (*)
(٣١)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 ... » »»