يا اعتراضى نسبت به آنها هستند، و مخالف اين عقيده را كافر مىدانند (1)، حتى اگر قائل به شهادتين باشد، مىگويند: كسى كه به " ابابكر " دشنام داده به مرده اش حتى دست هم نبايد زد، بلكه او را با چوب به سوى قبر بكشانند (2).
آنها معتقدند هر كس چيزى از پيامبر (صلى الله عليه وآله) روايت كرده، يا هر مسلمانى كه او را در حال ايمان ديده باشد صحابى و عادل است، حتى " محمد بن ابى بكر " كه زمان رحلت آن حضرت سه ماهه بود جزء اصحاب است (3).
بنابراين اگر حديثى به يكى از اصحاب برسد آن را مىپذيرند و ديگر در احوالات آن صحابى يا متن حديث بحث نمىكنند.
وقتى من براى علماى خود استدلال مىكنم كه صحابه خودشان اين تقدس را قبول نداشتند، مثلا " عمر " " ابو هريره " را با تازيانه زد و از حديث گفتن بازداشت و او را به دروغ گوئى متهم ساخت مىگويند: صحابه حق داشتند هر چه مىخواهند درباره يكديگر بگويند ولى ما در سطحى نيستيم كه از آنها انتقاد يا ردشان