تشيع در تسنن (فارسي) - السيد محمد رضا مدرسي - الصفحة ٥٧
چه بسيار از خويشان پيامبر (صلى الله عليه وآله) بودند كه با وجود منزلتى كه داشتند، نيازمند هدايت بودند. مگر نه همين عقيل برادر حضرت على (عليه السلام) است كه به واسطهء درخواست نابجايى، امام (عليه السلام) او را سرزنش مى كند؟ چه رسد به بعضى ديگر كه مرتبهء او را نداشتند. (1) بنابراين، گر چه در لغت برخى را بتوان اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله) دانست، ولى در قرآن كريم و فرمايشات پيامبر (صلى الله عليه وآله) كه براى اهل بيت چنين خصوصياتى ذكر مى شود، قطعا آن ها مقصود نيستند.
صحيح مسلم، ج 7، ص 130 عن عائشة، قالت: خرج النبى صلى الله ‌عليه و سلم غداة وعليه مرط مرجل من شعر أسود، فجاء الحسن بن على فادخله، ثم جاء الحسين فدخل معه، ثم جاءت فاطمة فادخلها، ثم جاء على فادخله، ثم قال: * (إنما يريدالله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا) *، (2)

1. چنان كه در خطبهء 224 نهج البلاغهء صبحى مى فرمايد:... فظن أنى أبيعه دينى وأتبع قياده مفارقا طريقتى فاحميت له حديدة ثم ادنيتها من جسمه ليعتبر بها فضج ضجيج ذى دنف من المها وكاد ان يحترق من ميسمها، فقلت له: ثكلتك الثواكل، يا عقيل! أتئن من حديدة أحماها إنسانها للعبه و تجرنى الى نار سجرها جبارها لغضبه! أتئن من الاذى ولا أئن من لظى؟!، پنداشت كه دين خود را به او مىفروشم و به دلخواه او رفتار مى كنم و از راه و رسم عادلانهء خود دست بر مى دارم. روزى آهنى را در آتش گداخته به بدنش نزديك كردم تا به اين كار پند گيرد. پس چونان بيمار از درد فرياد زد و نزديك بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: اى عقيل گريه كنندگان بر تو بگريند، از حرارت آهنى مى نالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته است، ولى مرا به آتش دوزخى مى خوانى كه خداى جبارش با خشم خود آن را گداخته است. تو از حرارت ناچيز مى نالى و من از حرارت آتش الهى ننالم! (ويراستار) 2. كتاب فضائل الصحابه، رقم 4450 (ترقيم العالميه).
(٥٧)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 ... » »»