اى عنوان نسخه غيب و اى سر كتاب لا ريب اى هادى عاشقان مفتون و اى مهدى شيفتگان دلخون اى همدم شهداى گمنام و اى محرم عرفاى بى نام اى صفا بخش خيمه هاى خلوت نشينان و اى قنديل پر فروغ بزم شهيدان تو در نشأت نورى و ما در وادى ديجور، بيا و شوريدگان عشق و محبت را درياب، پرده ز رخسار برگشا و شيفتگان مهجور را مسرور فرما، كشتى شكستگان لجه تحير، در دل امواج هايل، نشان ساحلى را جستجوگرند كه در افقش آفتاب رخسار يار متجلى است.
اى مهر فروزانگر سر منزل توحيد * وى آيتى از روى تو خلوتگه خورشيد صد بحر وفا از قدح عشق تو جوشيد * هر كس كه يكى جرعه از آن بحر بنوشيد بگسست ز هم سبحه سجاده و زنار تو عشق خدا، روح خدا، نور خدائى * خورشيد به رخ پرده كشد چون تو درآئى مستور شود ماه اگر رخ بگشائى * بى جلوه شود سرو تو گر جلوه نمائى از قامت رعناى تو شد سرو نگون سار تا به كى در طلب تو سرگردان و تا چند در جستجوى تو آواره كوه و دشت و بيابان، ما با ديدگانى لبالب از سيل سرشگ، منزل به منزل، كو به كو، نشان سر منزل تو را مىجوئيم و در حسرت يك نظره نگاه، هزاران شعله آه در شبستان وصالت بر مىافروزيم تا به كرشمه عنايت نظرى به سوى دلسوختگان فراق نمائى.
اى جلوه حقيقة الحقايق و اى عصارة العصارات تابيدن گير