فهرست منتجب الدين - منتجب الدين بن بابويه - الصفحة ٢٤٦
و از سيدين كبيرين آن جماعت را كه، انا اطعنا سادتنا وكبرائنا وانار الله برهانهما وقبرهما، از اين نور نار خواسته است.
جواب اين فصل بى اصل و سخن نادرست و بهتان بى برهان.
اولا آن است كه حكايتى خوش است، كه عجوزى روستائى را دخترك بناليد، او را گفتند آب دخترك را به طبيب شهر بايد برد، و حال باز نمود، عجوز از جهل و خرافت دبه از پوست خر برداشت و از غايط دختر پاره درو كرد و به شهر آمد و به جامع برد، و بر پير امام مقرى عرض كرد، امام به فراست دريافت كه چه افتاده است: گفت:
خاله را چهار گونه سهو افتاده است.
اول آنكه به بيمارستان مىبايست رفت به جامع آمده است دوم آنكه به طبيب يهودى مىبايست نمود، به مقرى شافعى نموده سوم آنكه بول عادت باشد نه غايط چهارم آنكه در شيشه كنند نه در دبه پس مصنف نوشتى را نيز چند سهو افتاده است در اين دعوى اول آنكه على بوالقمران زيدى بود نه معتزلي، و از معتزلي تا زيدى مسافتى دور است.
دوم آنكه گفته است كه مجبره را با معتزله در امامت موافقت است، نيست كه مخالفتى تمام است، اگر چه به اول مقر باشند، اما به آخر مجبره خلاف كنند، و خلاف در آخر خلاف باشد در اول، خاصه در امامت، و همه شيوخ معتزله على را بر بوبكر وعمر تفضيل نهند در علم، و سبقت به خلاف مذهب خواجه.
و ديگر آنكه خواجه امام سعيد رشيد قدس الله روحه در آن كتاب اين خبر رد مىكند بو على بوالقمران در فصلى كه او تشنيع زده است، كه امامية بوبكر وعمر را دوست ندارند، و بد گويند، و خواجه امام رشيد رحمة الله عليه مىگويد زيديه ايشان را بد گويند بدان حجت كه در فلان كتاب بفلان اسناد زيديه روايت كرده اند، آن خبر از صادق (ع) بر اين وجه و اين تأويل كه بيان كرده است، و هر
(٢٤٦)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 241 242 243 244 245 246 247 248 249 250 251 ... » »»
الفهرست
الرقم العنوان الصفحة