سيرى در الغدير (فارسي) - محمد أميني نجفى - الصفحة ١٥٣
وفاى معاويه معاويه پس از امضاى معاهده در كوفه به منبر رفت و چنين گفت: " اى اهل كوفه! شما پنداشتيد من به خاطر نماز و زكات و حج با شما جنگيدم؟ من خودم مىدانستم كه شما مراقب نماز و زكات و حج خود هستيد، من با شما به اين دليل جنگيدم كه خليفه شما بشوم... (و الآن هم بدانيد كه) تمام شرطهائى را (كه در معاهده) پذيرفتم، زير پا خواهم گذارد ". (6) معاويه " زياد بن ابيه " را - كه فرزند سميه روسپى بود - (7) به امارت كوفه گمارد. از آنجا كه پدر زياد مشخص نبود كه چه كسى است، وى را زياد بن ابيه (= زياد پسر پدرش) مىخواندند. برخى را هم گمان بر اين بود كه " زياد " پسر يك غلام رومى به نام عبيد ثقفى است. (8) معاويه بر خلاف فرمايشات پيامبر (ص) ادعا كرد كه: پدر " زياد "، ابو سفيان است (9) و " زياد " برادر خود او مىباشد. (10) زمانى كه زياد بن ابيه وارد كوفه شد و در دار الاماره مستقر گرديد، معاويه برايش چنين نوشته: " (اى زياد) كسانى را كه دينشان مانند دين على است نخست به قتل برسان و سپس آنها را مثله كن "!. (11) چقدر دلخراش است كه اسلام از طرفى مثله نمودن سگ هار را حرام بداند (12) و پيامبرش مثله كننده حيوانات را لعنت كند، (13) و از طرف ديگر * (هامش) * (6) البداية والنهايه ج 8 / 131، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 4 / 6 ط قديم [= ج 16 / 14، 15 ط جديد].
(7) تاريخ ابن عساكر ج 5 / 409، كامل ابن اثير ج 3 / 176، الاتحاف ص 22، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 4 / 70 ط قديم [= ج 16 / 187 ط جديد].
(8) الاستيعاب ج 1 / 195.
(9) ابو سفيان قبلا ادعا كرده بود كه " زياد " پسر اوست. تاريخ ابن عساكر ج 5 / 410، الاستيعاب ج 1 / 195، العقد الفريد ج 3 / 3.
(10) المجتنى ص 47. همچنين رجوع شود به رسائل جاحظ ص 294، تاريخ ابن عساكر ج 5 / 406، 409، 410 العبر ج 1 / 41.
(11) المحبر ص 479.
(12) نصب الرايه ج 3 / 120، شرح السير الكبير (تأليف سرخسى) ج 1 / 110.
(13) صحيح بخارى - كتاب الذبائح والصيد، باب ما يكره من المثله - ج 8 / 188. (*)
(١٥٣)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 » »»