الغاية القصوى (فارسي) - لليزدي ترجمة الشيخ عباس قمي - ج ٢ - الصفحة ٣٠٣
ان اخذ است نه آمر مگر آنكه آمر قصد كرده باشد كه بنيابت او بردارد وآخذ هم بهمين نيت بردارد كه در اين صورت ملتقط امر است بنابر اين كه وكالت در التقاط جارى باشد كما لا يبعد واگر آمر قصد كند توكيل را لكن آخذ براى خود اخذ كند ملتقط خود اخذ است واگر امر قصد كند كه ملتقط براى خود بردارد ولكن او قصد كند التقاط براى امر را در اين صورت ممكن است كه مثل سابق باشد وممكن است گفته شود كه چون قصد غير كرده است صدق ملتقط بر او نمىكند وبراى امر هم نمىشود چون توكيل نكرده است پس هر يك مبادرت كنند باخذ بقصد التقاط ملتقط مىشوند واظهر همين وجه است چرا كه اگر چه قصد خود معتبر نيست در صدق التقاط لكن قصد غير مضر است لكن مع ذلك مسألة بي اشكال نيست واوجه اين است كه با اين قصد غير اگر قصد التقاط نكرده بلكه قصد كرده مجرد دفع بغير را ملتقط نمىشود واگر حقيقة قصد التقاط كرده است لكن التقاط براى غير را خودش ملتقط مىشود (واما مسألة سيم) پس احوط در مجهول المالك ارجاع بحاكم شرع يا استيذان از او است والله العالم (سؤال) مجهول المالك ومظلم را مىشود در مطلق خيرات صرف نمود يا نه (جواب) اگر چه ممكن است گفته شود كه امر بتصدق در اخبار از باب مثال از براى ايصال نفع است بمالك بهر نحو بوده باشد لكن مع ذلك اقوى اقتصار بر تصدق است لاحتمال الخصوصيه وعدم ما يدل على العموم بلى اگر فرض شود كه مستحق موجود نباشد كه تصدق بر او كند ممكن است گفته شود جواز صرف در ساير خيرات از جهة آنكه اخبار تصدق شامل نيست از جهة فرض عدم امكانى وصرف در ساير خيرات نوع تاديه و ايصاليست بمالك لكن احوط در اين صورت ابقا است امانة الى ان يوجد المستحق مگر آنكه ابقاء ان نيز ممكن نباشد وراه ديگرى نباشد كه در اين صورت متعين است صرف در ساير خيرات (سؤال) اذا وجدت سفينة على وجه الماء او تحت الماء فما حكمها (جواب) مع العلم باعراض مالكها عنها يجوز تملكها والا فهي لقطة ولها حكمها (سؤال) اذا خربت بلدة واختلطت احجار تلك البيوت بعضها في بعض وبعد مدة عمرت تلك البلده فهل يجوز التصرف في هذه الاحجار والتراب ام لا (الجواب) اذا باد اهلها ولم يعرف لشئ من تلك الاحجار مالك فلا باس تمت والحمد لله
(٣٠٣)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 298 299 300 301 302 303 304 305 306 307 308 ... » »»