تشيع در تسنن (فارسي) - السيد محمد رضا مدرسي - الصفحة ٧٣
اوليايش باشد و به امامان بعد از من اقتدا كند، زيرا عترت من هستند و از سرشت و طينت من آفريده شده اند و به آن ها فهم و دانش داده شده است. واى بر تكذيب كنندگان فضل آن ها از امتم، و قطع كنندگان خويشاوندى من در مورد آن ها! خداوند شفاعت مرا از دور دارد!
مسند الفردوس عن أبى سعيد الخدرى، قال: صلى بنا رسول الله صلى الله عليه و سلم الصلاة الاولى، ثم أقبل بوجهه الكريم علينا فقال: يا معاشر أصحابى! إن مثل أهل بيتى فيكم مثل سفينة نوح وباب حطة في بنى إسرائيل، فتمسكوا بأهل بيتى بعدى، الائمة الراشدين من ذريتى، فإنكم لن تضلوا أبدا، فقيل: يا رسول اللهكم الائمة بعدك؟ قال: اثنا عشر من أهل بيتى، أو قال: من عترتى، (1) " ابوسعيد خدرى " مى گويد: پيامبر صلى الله عليه و سلم نماز اول را با ما به جاى آورد و سپس روى مباركش را به طرف ما نمود و فرمود: اى اصحاب من! مثل اهل بيت من در بين شما، مثل كشتى نوح وباب حطهء بنى اسرائيل (2) است. پس بعد از من به دامن اهل بيتم چنگ

1. به نقل از عبقات، ص 246، ج 9، ح 122.
2. اشاره به ماجرايى است كه آيهء شريفه 58 از سوره بقره بيان مى فرمايد: بنى اسرائيل، بعد از آن كه به خاطر لجاجت و گناهانشان سال هاى متمادى در تيه سرگردان بودند، مشمول رحمت و بخشايش الهى قرار گرفتند و به سوى آبادى راهنمايى شدند. به آن ها امر شد تا هنگام وارد شدن از در ورودى آن، به عنوان خشوع، خم شوند و كلمه " حطة " - كه در لغت به معناى ريزش و در اصطلاح به معناى توبه است - بر زبان جارى كنند.
واژه " حطة " خبر براى مبتداى محذوف است، يعنى " مسألتنا حطة "، تقاضاى ما توبه است. در اصل چنين بوده است: " حط عنا ذنوبنا حطة "، گناهان ما را بريز، ريزشى نيكو.
در نقل آمده است كه در " حطه " قدرى كوتاه تعبيه شده بود تا آن ها ناگزير شوند هنگام ورود خم گردند و دستور الهى را به جاى آورند. اما بنى اسرائيل به جاى آن كه به حالت ركوع از در حطه وارد آبادى شوند، زانوها را خم مى كردند و سرشان را راست نگه مى داشتند و در واقع حاضر نشدند در پيشگاه الهى ركوع كنند. به علاوه، چنان كه آيه شريفه بعد مى فرمايد، به جاى آن كه كلمه " حطة " را بر زبان آورند، بعضى از آن ها به عنوان استهزاء مى گفتند: " حنطة، تقاضاى ما گندم است ". برخى ديگر هم براى زياده روى در استهزاء مى گفتند: " حطا سمقاثا، تقاضاى ما گندم قرمز (مرغوب) است ". ر. ك:
شيخ طبرسى، تفسير جوامع الجامع، ج 1، ص 48. (ويراستار)
(٧٣)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 66 67 68 69 72 73 74 75 76 77 78 ... » »»