وآنرا بآن ظرف ميزنند اگر يد بقرار خودش ماند معلوم است كه درست پخته نشده چند دفعه اين امتحان را مىكنند همينكه يد پراكنده شد معلوم است پخته شده، آنوقت زير ديك را خالى از آتش مىكنند وچهار كيلو ميل (كه شيشه برها مصرف مىكنند) تدريجا به رويش ميپاشند وقاشق ميزنند ماداميكه تلخى كسلاتا نرفته آن ميلرا جذب ميكند همين كه كسلاتا رفت ميل رويش مىماند آنوقت فورى كه سرد نگرديده با چند كيسه اى از پشم (از شال پتوا درست مىكنند) بآنها بريزند واز ميخ ها آويزان كنند وزير آنها ظرفى بگذارند كه آب آنها بآن ظرف ها بريزند (اگر در همان ديك دوباره عسل را بپزند بايد ديك را درست بشويند) همين اوسروب (شربتيكه از كيسه ها ريخته) درست بجوشانند وهمينكه بجوش آمد چهار سير پيه گوسفند يا غيره به آن ديك بريزند، * (هامش) 1 - اگر آن پيه را بديك نريزند بجوش بيايد شيره را از ديك بيرون مىريزد. (*) اگر درست بجوش آيد كف سفيد رويش پيدا مىشود وبراى سفيد كردن رنگش دو قاشق آش خورى بلنكت (كه صباغها در رنگرزى مصرف مىكنند) به او بزنند تا آنقدر بجوشانند كه هيچ آبش نماند، آزمايش كه بدانند آبش مانده يا نه، اينكه از آن عسل سيب زمين با قاشق يا چوبى بردارند در هوا نگاهش مىكنند اگر معلوم شد كه آبش نمانده، آنست عسل سيب زمينى.
يك تجربه ى طبى جناب آقاى ميرزا رحمن بخشايشى يكى از علماى تبريز چنين مىفرمايد:
اواخر تابستان با جمعى از رفقا جهت استفاده از خواص آب درياچه رضائيه به بندر شرفخانه رفته ومشغول آب تنى شديم غفلتا از آب دريا در گوش من رفته وبى - اندازه ناراحتم كرد كه به تبريز برگشته به دكتر راجعه نمودم، پس از استعمال قدرى از دواهاى آن دكتر نتيجه حاصل نگرديد مجددا بهمان دكتر مراجعه كرده واطلاع دادم كه از آن دواها نتيجهء در برنداشتهام، آقاى دكتر فرمود قدرى گل بابونه خريده و بخور كنيد كه از اين دواها بهتر است، خلاصه بنا به دستور دكتر قدرى گل بابونه تهيه نمودم به اين طريق استفاده كردم قدرى گل بابونه در ظرفى ريخته وقدرى آب داغ