تراجم الرجال - السيد أحمد الحسيني - ج ٢ - الصفحة ٧٠٢
معاني چه معاني كه فيض روح القدس شده زبهر حقايق بفكر بكرت يار بود اميد مراهم ز قاضى الحاجات كه نيز بخشدم از لطف اين در شهوار بماند آنچه بماند به روزگار بچيند شكوفه ثمر نونهال باد بهار بمدرس تو تلمذ كنند چون فضلا چه اكتساب كواكب ز مطلع انوار بود ز علم خدا چونكه علم تو مظهر كنم نهار عدد را بذاك فضله بار ز علم با عمل خود تو كرده‌اى احيا شريعت نبوى و طريقت كبار به هر ديار كه آيم حكايتت شنوم به هر كجا كه روم ذكر تو بود در كار به بوستان زمان چون شد ثنا خوانت زبان گشاده با مداح گل هزار هزار مرا چه رسد كه مدح تو دم زنم زيرا زمدحت منت اى بحر با شدت صد عار گشوده در مدحتت در اين گلشن بنظم و نثر فصيحان و بلبلان بسيار مرا كه نيست بجز اين دو نظم در دكان كه تا كنم بقدوم مبارك تو نثار
(٧٠٢)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 697 698 699 700 701 702 703 704 705 706 707 ... » »»
الفهرست
الرقم العنوان الصفحة